انگاه که دل پر احساست در کوچه باغهای عشق به دست باغبانی کمی بی احساس هم چو گلی تیشه به ریشش میزنند
تو میمانی و عمری حسرت………..
به بهانه ای عاشق میشوی
ولی بی بهانه دلشکسته میشوی
نه تو فرهاد بودی و نه من شیرین، ولی کاش میدانستی چقدر دوست دارم هایت برایم شیری ن بود.
آخرین نامه ام را در صندوق قلبم پست میکنم چون گیرنده ی نامه هام رفته……….
بیا این بار جامونو عوض کنیم من بشم قلم تو بنویس از من.
چقدر ساده به تو دل دادمو ،چقدر سخت دل کندم،من ساده اما سخت شکستم
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
شیرین,فرهاد,شعر,عاشقی,قصه عاشقی شیرین و فرهاد,شیرین و فرهاد چه کسی بودند,,